Welcome to Khak Art Gallery
Iranian Art Khak Gallery
Visit Us
#1 Jila Alley, Basiri St. Gholhak
Shariati Ave. IRAN TEHRAN
TEL: (0098-21) 22 60 54 65
OFFICE VILLA 21, 4B ST. , AL HUDAIBA 322 - MARSAM MATTAR ART CENTER Dubai - United Arab Emirates
All Rights Reserved by
KhakGallery @ 2020


نگاهی عمیق تر به آثار علی نصیر ( ENGLISH )

SEND TO A FRIEND!

نویسنده احمدرضا دالوند

آلمانی ها او را به عنوان یک هنرمند نقاش، بیش تر از ما ایرانی ها می شناسند. او در دانشکده هنر برلین، در مدرسه عالی فنی برلین و آکادمی تابستانی  پادریون برلین، تدریس می کند. علی سید نصیر، از همان نخستین نمایشگاه انفرادی اش در سالن مشهور NGBK برلین، نشانه هایی دال بر ظهور نقاشی متفاوت را از خود بروز داد. هر چند که آن نمایشگاه دربرگیرنده مجموعه ای از تجربه های دانشجویی او بود. گفتنی است سالن NBGK توسط شخصیت های طراز اول در سیاست، حقوق، ادبیات و هنر آلمان تاسیس شد، تا حامی هنرمندان مستعد و مستقل باشد. این سالن، پس از موزه های هنرهای معاصر برلین، معتبرترین و بزرگترین گالری برلین به شمار می آید.


علی نصیر در شرایطی به آلمان وارد شد که فضای هنرهای تجسمی آلمان سخت متاثر از احیای مجدد مکتب اکسپرسیونیسم بود. این احیای مجدد، با عنوان  نئواکسپرسیونیسم مطرح شده بود. اکسپرسیونیسم هنری است که به چشمانی نافذ نیاز دارد، چشمانی که پوسته را می شکافد و اعماق را می کاود. در هنر اکسپرسیونیستی، این محتوای عاطفی است که بر عناصر بصری تابلو تاثیرگذار است، نه صرفا مشاهدات عینی! دفرماسیون عناصر بصری، از گرمای محتوای عاطفی بیش تر تاثیر می گیرند تا از دانش تجسمی هنرمند. یعنی، هر چه این  واقعه خلق اثر اکسپرسیونیستی مثل یک واقعه است، ناهشیارانه تر و خالص تر رخ دهد،  اکسپرسیون بیان به طرز ناب تر و با خلوص بیش تری متجلی می گردد.


به همین دلیل، نقاشانی در این سبک موفق می شوند که به رغم شور و شیدایی روحی، از نوعی یکپارچگی ذهنی برخوردار باشند. در خلق آثار اکسپرسیونیستی، دانش فنی و تکنیک هنرمند، در فوران خلاقه و نیروی عاطفی او، ذوب می شود.


در آثار بانیان اکسپرسیونیسم، و به ویژه  ادوارد مونک، نقاش و چاپگر نروژی 1963-1944 از فعالان جنبش سمبولیزم اواخر قرن نوزدهم، همزمان با  پل گوگن وی از پیام آوران اکسپرسیونیسم قرن بیستم بود، تمایل به ارزش های غم انگیز مشاهده می شد، عناوینی مثل،  طفل بیمار یا  مرگ مادر و... این تاکید بر جنبه های عاطفی و سویه های غم زده زندگی، یکی از رویکردهایی بود که در اثر نفوذ ادوارد مونک به اکسپرسیونیسم آلمان منتقل شد.


خیلی از منتقدان، از دیرباز اکسپرسیونیسم را هنری  ادبی دانسته اند، اما  پل گوگن گفته بود:  مهم آن است که هنر است، خواه ادبی و غیر آن. نئواکسپرسیونیسم جنبشی است که با رهبری  گئورک بازلیتس آلمانی در اواخر دهه 1970 و اویل دهه 1980 شکل گرفت. در شکل گیری این جنبش، علاوه بر او، باید به  آن زلم کی فر آلمانی و تنی چند از نقاشان ایتالیایی مثل  فرانچسکو کلمنته،  ساندرو کیا و  میمون پالادینو و همچنین به یک نقاش آمریکایی به نام  جولین شنابل اشاره کرد.


نئواکسپرسیونیسم به طور کلی جریانی  انسان محور است که با حضور نقاشانی مثل  سالومه، هودیکه و  فتینگ در دانشکده هنر برلین وجه دانشگاهی نیز پیدا کرد. در نتیجه، امکان تسری سیستماتیک آن به نسل جوان نیز فراهم گردید.علی نصیر، متاثیر از چنین جریانی نیرومندی، تجربه گیری های شورمندانه خود را آغاز کرد و در دانشکده هنر دانشگاه برلین ادامه داد.


او رنگ را به طرزی به کار می گیرد میان آثار خلق شده اش و دنیای واقعه ای و ملموس، نوعی  فاصله روان شناسانه ایجاد می شود. بدین معنا که رنگ های موجود در یک تابلو، متلقا با معانی مستتر در همان تابلو، هماهنگی و همجواری منطقی ندارند. این فاصله روان شناسانه از یک ویرانگری درونی نشات می گیرد که توسط خطوط کناره نما و آثار طرح گونه اش، در تقابل با رنگین کمانی از شادترین رنگ ها ایجاد می شود.


آثار علی نصیر، شعر  جمال جمعه شاعر عراقی را به خاطر می آورد: ما به هم چسبیده ایم، از ترس، یا از عشق؟ علی نصیر،  ترس را با  خط و عشق را با  رنگ به تماشا می گذارد. در آداب نقاشانه علی نصیر، پلیدی سیاهی، ویرانگری، خشونت، ترس و تهدید ... با عنصر  خط به زبان در می آید. اما، او به هیچ ترس و تهدید و خشونتی، مجوز ورود به ساحت چشم نواز رنگ هایش نمی دهد. در این جاست که اکسپرسیونیسم آلمانی نتوانسته است به روحیه شرقی و ایرانی او نفوذ کند. در نقاشی ایرانی، رنگ ها فارق است تمایلات روحی یا انگیزش های روانی هنرمند، با درخشش و پاکیزگی بر صفحه می نشیند.


تفاوت جدی آثار علی نصیز با اکسپرسیونیسم آلمانی در چنین دیدگاهی است. دیدگاهی که منجر به زایش آثاری دورگه در کارگاه او شده است، آثار دورگه ای که غرابت و جذابیت ناشناخته دو فرهنگ متفاوت را در یک کالبد واحد و منسجم باز می تاباند. چنین است که در آثار علی نصیر نوعی پارادوکس مشاهده می شود، پارادوکسی که در نهایت به ابهامی غیرمنتظره و دلچسب می انجامد.


او هیچ گاه از خشونت و تضاد شدیدی که در رنگ آمیزی نقاشان نئواکسپرسیونیست آلمانی مشاهده می شود، استفاده نکرده است.اکسپرسیونیسم، تنها از طریق  خطوط به آثار علی نصیر راه یافته است. می توان گفت، آثار او تلفیقی از اکسپرسیونیسم آلمانی و رنگ های ایرانی است. نکته جالب آن که، در آثار علی نصیر نمی توان به تقدم وتأخر میان عنصر  خط و عنصر رنگ پی برد. گاه اکسپرسیون خطوط و گاه جشن و پایکوبی رنگ های شاد توجه را برمی انگیزد، و هر بار به بی ربط بودن مناسبات فی مابین رنگ های شاد از سویی، درون مایه تلخی که با خطوط بر صفحه منعکس شده اند، از سوی دیگر واجه می شویم. این وقوف، بیشتر به کابوس سرگیجه مبهم می ماند.


طرح ها و نقاشی های علی نصیر، در نگاه نخست موید فضاهای پراکنده و ساختارهایی تصادفی و احساسی اند، اما این فقط ظاهر ماجراست، با دقت در عمق این آثار، مشقولیت ناب و خالص هنرمند با نفس نقاشی را در می یابیم. مشغولیتی که همراه با سیر و سلوک در ناهشیار خلاق است. علی نصیر، با همه توان مندی هایی که در پردازش فضاهای انتزاعی دارد، اما دلبستگی بسیاری نیز به فگیور انسانی داشته ودارد. سیر تحمل افکار و اندیشه های او را از طریق تحولات زیبایی شناسانه و فلسفی که با گذشت زمان و به مرور بر پیکر آدم هایش  فیگورهایش حک شده، می توان تعقیب کرد.


او، ابتدا انسان هایی با چهره های مشخص، دارای روانشناسی و روحی قابل تفسیر نقاشی می کرد. در آن دوره، نشانه هایی از تفکر، رنج، ترس و سایر حالات انسانی را در خطوط چهره و فیزیک فیگورهایش به تصویر می کشید. نقاش جوان، عواطف شخصی و تاثرات قلبی اش را به این طریق بازتاب می داد. اما به مرور، ایم عواطف، جای خود را به نوعی آگاهی وسیع تر و نگاه فلسفی تر داد. در نتیجه، تصئیر انسان در آثار او تبدیل به فیگورهایی ناآشنا شدند: فیگورهایی تهی از روانشناسی و خالی از علائم حزن یا سوگ! موجوداتی که تنها خطوط کناره نمایی از آنها باقی مانده است. در مرحله بعدی، این فیگورها به موجوداتی تنها یا فیگورهایی دسته جمعی تقلیل پیدا می کنند. خط کشی و تفکیک قاطع میان آثار علی نصیر کار بسیار دشواری است، چرا که او در فرایند خلق آثارش به نوعی قرار و مدار خلاق با خود، یا بهتر گفته باشیم، به عهد و پیمان های بصری با خودش، به طور نانوشته ای وفادار است یعنی میان کار امروز او و کارهای گذشته اش نوعی پیوند درونی و انسجام رویه وجود دارد.


هر حرکت رو به جلو، در آثار علی نصیر موید حرکات قبلی اوست. هر کشف و شهود نو، بر آثار گذشته او جوانه می زند. هر پنجره تازه ای که بر جهان رنگ ها و خط ها می گشاید، ابتدا بر افق های پیشین باز می شود، سپس بر آفاق نوین گشوده می گردد.حضور ثابت و سمج برخی عناصر بصری در آثار این نقاش به چنین رفتار و آدابی مربوط می شود. • در آخرین آثار علی نصیر، هر فیگور یا هر عنصر بعدی دارای پرسپکتیو انحصاری خود است. او با این تمهید توانسته است  تنهایی تفرد انسان را در چشم اندازهای فر ا صنعتی به بهترین طرز نشان دهد. با دیدن این آثار، این احساس به مخاطب منتقل می شود که هر کس و هر چیز در این دنیا، تنهاست.


تمهید دیگری که برای او نشان دادن تنهایی انسان در چشم اندازهای فراصنعتی به کار برده است، حذف  خط افق  در سازماندهی بصری تابلوهایش است. قرن ها در مدارس هنر و معماری همه جای دنیا، درس آموزش طراحی و درک تناسبات بر مبنای فرضیه  خط افق استوار بوده است. این پدیده – خط افق – آنقدر بدیهی به نظر می رسد که تقریبا در هیچ مدرسه هنری، درس طراحی بدون استناد به آن معنایی ندارد. اما انسان های وامانده و  تنها در آثار علی نصیر، که جز خطوط کناره نما، هیچ چیز از آن ها باقی نمانده و دیگر هیچ خواسته و آروزیی ندارند، دیر زمانی است که فهمیده اند آرزوها نامحدود و دست نایافتنی اند، درست مثل خط افق! خط افق بسیار نزدیک به نظر می رسد، اگر بدوی می توانی در عرض نیم ساعت به آن برسی، اما هرگز نمی توانی به آن برسی و فاصله میان تو و  افق همواره به یک اندازه خواهد ماند. زیرا هیچ افقی وجود ندارد. افق، توهمی بیش نیست.


آسمان در هیچ نقطه ای با زمین تلاقی نمی کند. فقط در ظاهر این گونه به نظر می رسد. فیگورهای علی نصیر، که از فرط آگاهی و تنهایی، این گونه نگون بخت اند، دسترسی به رهایی و سعادت را همانقدر ناممکن می بینند که دویدن به سمت افق و رسیدن به خط افق را. فیگورهای تنها و نگون بخت ساکن در تابلوهای علی نصیر، دیگر به جهان آشنایی که با یک خط صاف به دو نیمه تقسیم شده باشد، یک نیمه در زیر پا و نیمه دیگر بر بالای سر، اطمینان ندارد.