حامد رشتیان
حامد به گواه کارنامهی حرفهایاش
در سالهای اخیر، در آفریدن حجمهای مسحورکننده و تأملبرانگیز به بلوغ کامل رسیده
است. و در بخشی از مسیر کاریاش نشان داده که چگونه به پیوند سورئالیسم و معماری
علاقهمند است. دو کار جدید او در سالانهی گالری، دوباره به همین سبک بازگشته
است: ماکتوارههای خوشپرداختی که رویاها و کابوسهای ما را در خود گرفته و
همچون یک پازل یا لابیرنت معمایی، درک روزمرهی ما را از فضا و زمان به چالش میکشند.
بیتا فیاضی
هنرمند خلاق و باسابقهی ما این
بار یک «شعر» را دستمایهی آفریدن حجمی بزرگ و خارقالعاده قرار داده است. پیکر دو
نیمشدهی یک اسب و انبوه از جزئیات چیدمانی دیگر که به کمک یک تیم ورزیدهی کاری
ساخته و پرداخته شده، قرار است ما را به فکر بیندازد که کجای زندگی آن «میخ» بودهایم
و کجا آن اسب. کجا آغاز یک اتفاق بودهایم و کجا پایان آن؟ بیتا همیشه مخاطبش را
با تجربههای متفاوتش شگفتزده کرده است؛ و قدرتش در انتقال احساس و شهود، او را
به یکی از شاخصترین هنرمندان صحنهی هنر معاصر مبدل ساخته است.
غلامحسین
نامی
او از نسل طلایی مدرنیستهای
ایران است و نامش تداعیگر تجربیات ارزنده و ماندگار در عرصهی هنرهای تجسمی.
سالانه خاک، این بار میزبان کارهای از او با محوریت کویر -و یا خشکسالی؟- است.
طبیعت کمرمق اما صبور بیابانها، قرار است استعارهای باشند برای فهم جهان ما.
پوستهپوستههای رنگ که از قاب بیرون زدهاند، اندازهی کوچک قالب و رنگهای گرمی
که حرارت را القا میکنند، چشمها را در نگاه اول به خود جلب میکند. و انگار چنان
که ذات کارهای استاد است پیشنهاد میکنند زمانهای گذشته و حال و آینده را در یک
«فیزیک» بیپیرایه و قدرتمند به نظاره بنشینیم.
کورش شیشهگران
دیگر استاد مسلم مدرنیست ایران،
کورش شیشهگران نیز دوباره ما را به جشن خطوط محکم، خیالانگیز و رنگارنگ خود دعوت
کرده است. مینیمالیسم شیشهگران بیشک وامدار جریان پویا و بالندهی مدرنیسم تجسمی
ماست. و تماشای کارهای او -هرچند بار که برای ارتباط بهتر و بیواسطهتر لازم باشد-
دروازههای جهانی را به روی ما میگشاید که بیش از آنکه فکرش را میکنیم «جهانی»
است؛ برگذشته از مرزهای بومی و ملی و قرار گرفته در زبانی آشنا برای تمام ساکنان
جهان.
نرگس هاشمی
آرتیست جوان و خوشآتیه، این
بار با کارهایی کاملا متفاوت در مرور سالانه آثار شرکت کرده است. صحنههایی از
زندگی روزمره زنان در فضاهای بسته و عموما خانه، قرار است ما را متوجه سویهی
دیگری از زندگی کند. مهمانیهای زنانه. خانهداری. جشن نامزدی. شادمانیها و خستگیها.
و همهی اینها در ظرافتی هوشمندانه در اجرا و استفاده از مواد حاضر و آماده.
نقاشی با ماژیک و قلم راپید روی پلاستیک و کاغذپوستی در پسزمینهای که مصرانه میخواهد
مفهوم هنر والا (high art) به بازی
بگیرد...
علی اتحاد
بیشک او با عکسهای چیدمانی که
یادآور سنتهای فراموششدهی تزیینی ما هستند، درصدد تداعی گوشههای فراموششده از
ناخودآگاه جمعی ماست. پرترههای «تزیینی» از زنی با آرایش کامل، به ناگاه با پیکرهای
طاووس و اسب همراه میشوند و دلالتهای اسطورهای مییابند. قابهای تمامقد علی
اتحاد، در هایپررئالیسمی که اکنون دیگر امضای خاص او محسوب میشود، دریچهای است
به فراسوی واقعیتهای روزمره. هر دو کار اتحاد در مرور سالانه، خصلتی کاملا نمایشی
(theatrical) دارند و این از دیگر جذابیتهای تماشای
آثار اوست.
کامبیز صبری
علاقهی صبری به فضاهای پاپآرت
این بار سر از گشتزنی در آسمانها درآورده است. ترکیب فانتزیک بالش پنبهای به
رنگ آبی و لکههای فراوان ابر با آدمکهای بیشماری که انگار پا به بهشتی آسمانی
گذاشتهاند، هر بینندهای به سمت خود میکشد. شاید او گوشهی چشمی هرچند گذرا به
آثار رنهماگریت داشته، اما نه... آنچه ما میبینیم ثبتوضبط روحیهای بهشدت
ایرانی با انگارههای غربیست و این یعنی، صبری مثل همیشه در جای درست ایستاده
است.
نزار موسوینیا
نزار با سمبولیسم مثالزدنی و
پرداخت هنرمندانهی نمادها در بافتی بکر، ما را به جهان اسرارامیز «گوتیکها»
رهنمون میکند. انگار در حال ورق زدن رمانی همچون «ارباب حلقهها» هستیم؛ اما این
بار نشانهها از هر سو به زن نشسته در میانه اثر نزدیک میشوند تا به ما ثابت
کنند سمبولیسم در هر عصر و دوره، معنای خاص خود را پدید میآورد. با این حساب،
نقاش جوان ما را در آثار متأخرش میتوان یکی از بهترین «نئوسمبولیست»ها به شمار
آورد: او روایتگر خونسرد و مقتدر کابوسهای ماست...
اردشیر رستمی
رستمی بیگمان چکیدهی دریافتهایش
را از زندگی در مجموعه «دیدار» به تماشا گذاشت؛ و سالانهی خاک نیز این بخت را
داشته تا مهمان یکی از پردههای زیبای رستمی از این مجموعه باشد. اگر در سالهای
اخیر با اردشیر رستمی عمدتا بهواسطهی طرحجلدهای بهیادماندنی و تقویمهای دستساز
و بازی در سریال «شهریار» آشنا بودیم، این بار او در پردهای در قطع بزرگ، سرشار
از پارهسنگها و صخرهها به دیدار ما میآید. جزءنگاری ریزباف و دقیق او به ثمر
نشسته و ما را در «وهم» سنگ شریک میکند. و این انگار پرترهای گویا از خود نقاش
و طراح زبردست سالهای نهچندان دور ماست.
مهران علمینیا
بیگمان علمینیا یکی از بهترین
نقاشان جوان ما در چند سال اخیر است. قابهای بلندپرواز. رنگهای تند و گیرا و
پرداخت بهغایت پروسواس و جزءنگار او، تفسیر کارهایش را دشوار میکند.
اکسپرسیونیسم او به معنای دقیق کلمه «اکسپرسیونیسم» است: خودبیانگری مطلق رنگها
و خطوط... ایستادن در برابر کارهای او قطعا تعادل زیباشناختی را ما دچار تغییر میکند.
نمیتوان در برابر این حجم شدتیافته -این اقیانوس طوفانی- بیتفاوت بود؛ زیرا آرتیست
غایت کارش را بر دگرگونی حسّانی ما گذاشته است.
بنیامین توکلی
او در به حجم کشیدن «وحشت»
تبحری خاص و ویژه یافته است. امر هولناک، فراتر از فیلمهای «ژانر وحشت» که در
خاطرات جمعی ما نقش بسته، این بار در چشمهای بیحالت و ازنفسافتادهی کودکی
تبلور یافته است که در همان برخورد اول، ما را شوکه میکند. سردیسی سیاه و ذغالی
به نشان مرگ و احتضار؛ گویا مقدر است نخستین رانههای وحشت را در نخستین خاطرات بهجامانده
از کودکی به یاد آوریم. بنیامین بیتردید از دقیقترین پیگیران «هنر سیاه» در
روزگار حاضر است.
عینالدین
صادقزاده
به روال دیگر آثار استاد و در
فاصلهای دقیق از نقاشیخطهای پیشین او، سنتهای «ایرانی» در شمایلی دیگر ساخته و
پرداخته شدهاند. خطوط قوی و بیان بیخدشهی او از یک سو نظر به اکپرسیونیسم دارد
و از سوی دیگر، کاملا وامدار ایران گذشته و معاصر است. صادقزاده از بهترینهای
ماست و هر اثر، ردی از جستجویی جدید دارد. به همین دلیل است که تماشا و مواجهه با
آثار او برای هر بینندهای حکم کنکاش شخصی در تاریخ هنر معاصر ما را دارد.