Welcome to Khak Art Gallery
Iranian Art Khak Gallery
Visit Us
#1 Jila Alley, Basiri St. Gholhak
Shariati Ave. IRAN TEHRAN
TEL: (0098-21) 22 60 54 65
OFFICE VILLA 21, 4B ST. , AL HUDAIBA 322 - MARSAM MATTAR ART CENTER Dubai - United Arab Emirates
All Rights Reserved by
KhakGallery @ 2020


یاد بودی برای امروز ( ENGLISH )

SEND TO A FRIEND!

تاریخ Oct.21,Nov14 - 2011

«یادبودی برای امروز» شامل مجموعه عکس های صحنه سازی شده [stage photography]ای است که در فضاهای داخلی عکاسی شده اند. شخصیت های مجموعه ی تازه همگی چشمانشان را بسته اند و سرهاشان را به زیر افکنده اند؛ و جز این همه چیز عادی به نظر می رسد. رفتار شخصیت ها نشانی از نجابت و فروتنی دارد؛ تآویلی که با نام سرزمین هنرمند نسبتی مستقیم دارد. تبارشناسی واژه ی ایران ما را به ریشه هایی متفاوت می رساند. در پذیرفته ترین روایات، ایران "مرکب از ائیریه (آریایی) و «ان» پسوند مکانی، یعنی سرزمین آریاییان" [دانشنامه ی مزدیسنا، دکتر جهانگیر اوشیدری، نشر مرکز، یکهزار و سیصد و هفتاد و یک] است. اما واژه ی «ائیریه» خود به چه معناست؟ دانشنامه های مختلف این واژه را به اشکال متفاوت برگردانده اند لیکن در این میان دو معنای مشترک به چشم می خورد: نجابت و فروتنی. از این راه ترکیب «ایران» را می توان سرزمین فروتنان معنا کرد. این معنا پرسشی دیگر پیش می کشد: فروتنی در برابر چه چیز؟ پاسخ را می توان به طرزی شگفت در کهن الگوهای فرهنگی ایران جستجو کرد: "بی تردید اعتقاد به «خِوَرِنَه» یا «فِرَه ی ایزدی» در بین ایرانیان، اقتدار فرمان را، چه ایرانی چه غیر ایرانی تایید می کرد؛ از این رو، کسانی که فره ی ایزدی را برای حکمرانی ضروری می دانستند، با انتساب آن به خود حکومت می کردند. فره ایزدی فقط به حاکم ایران متعلق نبود، بل هر فاتحی می توانست فره ایزدی را به دست آورد. اسکندر که در سده ی چهارم پیش از میلاد پایتخت باشکوه هخامنشیان را ویران کرد، صاحب فره ایزدی بود، همچون قهرمانی افسانه ای به ادبیات فارسی وارد و در کتاب حماسی شاهنامه چون دیگر شاهان ایرانی مذکور در آن کتاب ستوده شد" [هنر دربارهای ایران، ابوالعلاء سودآور، برگردان ناهید محمد شیرانی، نشر کارنگ، یکهزار و سیصد و هشتاد]. اسکندر نه تنها به عنوان شاه ایران به شاهنامه وارد می شود که بعدها در مقام انسانی الهی پای به متون منظوم نظامی گنجوی نیز می گذارد. نمونه های از این دست بسیارند چنان که تدقیق در آن ها روند یادشده را بدل به الگویی تکرار شونده می سازد؛ کافی است روایات تاریخی مرتبط با محمود غزنوی را با نقش وی در ادبیات غنایی و عرفانی ایران قیاس کنید. این الگوی فرهنگی که شاید بتوان آن را به سادگی پذیرشِ بی چون و چرای محور قدرت نامید یکی از مداخلی است که ما را به نتایج تبارشناسی واژه ی «ایران» نزدیک می سازد. پذیرش قدرت با ایده ی انفعال نسبت هایی ناگسستنی دارد و این همان حلقه ی اتصالی است که مجموعه ی علیرضا فانی را به ایده ی یادشده نزدیک می سازد. «یادبودی برای امروز» دست به کار بازنمایی سکون و انفعال می شود. شهروندان سرزمین فانی با چشمان بسته و سرهای فرو افتاده در انتظاری بی پایان بر جای مانده اند! آن که در برابر آینه ایستاده است تا خود را ببیند، زنی که پشت پنجره ایستاده و قرار است منظره ی بیرون را تماشا کند، زن و مردی که برای خوردن غذا و گفتگو در جایی عمومی روبروی هم نشسته اند، هیچ کدام چیزی جز سیاهی پشت پلکهایشان نمی بینند! بستن چشم ها و کرنش در برابر «اکنون» گرچه می تواند حامل معناهای متفاوت و گاه متناقض باشد لیکن این جا و در جهان «یادبودی برای امروز» بدل به سازکاری آیینی شده است. گویی مردمان سرزمین فانی همگی در کار به جای آوردن آیینی کهن اند؛ آیینی که به شکلی نمادین ایده ی پذیرش قدرت را بازمی نمایاند. اگر بپذیریم یادبود [monumental]پدیداری است که همواره در تجلیل افتخارات و یا برای زنده نگاه داشتن یاد قربانیان حادثه ای سهمگین ساخته می شود؛ همزمان پذیرفته ایم که یادبود همیشه در پاسداشت و یا مزمت چیزی در گذشته است، چیزی که – ناکام و یا کامروا- پشت سر گذارده ایم. «یادبودی برای امروز» اما درباره ی وضعیت سکون است. مجموعه ای به پاسداشت انفعالی که مردمان سرزمین هنرمند به جان پذیرفته اند و امروزشان را فرا می گیرد! «یادبودی برای امروز» چه به لحاظ سازِکار تولید چه از نظرگاه کارماده با دیگر مجموعه های علیرضا فانی متفاوت است لیکن در چشم اندازی کلان، ایده ی محوری هر پنج مجموعه ی چیزی مشترک است؛ ایده ای که می تواند روایتی پیوسته ارائه کند. روایت دوره ی کاری فانی از نگاه نگارنده بسیار مشابه ایده ی شاعرانه ی الکساندر پوشکین در چکامه ی «سوارکار مفرغی» است. کارمندی ساده-یوگِنی- زندگی و عشق اش را در سیلاب نابهنگام پیترزبورگ از کف داده و سرگردان و مجنون در برابر مجسمه ی مفرغین پتر – بنیان گزار پیترزبورگ- می ایستد و با این جمله ی مشهور او را بازخواست می کند: "هنوز باید به من حساب پس دهی!". پوشکین در بندی دیگر از چکامه اش وضعیت یوگِنی، شهر سن پیترزبورگ و مجسمه ی پتر را چنین تشریح می کند: " گویی طلسم گشته، سخت چسبیده به آن پیکر مرمرین [...] آرام بر بلندای خویش بر فراز نِوایِ مغرور، با بازوان از هم گشوده اش، آن بت، بر مرکب مفرغی اش قد راست می کند". "اما این بت، شهری از آدمیان را در هیئت خویش آفریده است؛ این بت همه آنان را، همچون یوگِنی، به مجسمه های فلزی تبدیل کرده است، به تندیس های نمادین یاس" [تجربه ی مدرنیته، مارشال برمن، برگردان مراد فرهاد پور، طرح نو، یکهزار و سیصد و هشتاد و شش، ص. 227]. علی اتحاد- پاییز نود